.ذات الکرسی.

.یا خَیـرَ حَبـیـبٍ وَ مَحـبـوب.

.ذات الکرسی.

.یا خَیـرَ حَبـیـبٍ وَ مَحـبـوب.

درباره بلاگ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

إِنِّی أَنَا رَبُّکَ ـ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ـ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ـ وَأَنَا اخْتَرْتُکَ ـ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى ـ إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا ـ فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی ـ وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی. سورة مبارکة طه.

۰۱ آبان ۹۲ ، ۲۰:۱۶

نبأ العظیم...

 

از اول باری که آشنای این صدا گشته بود و فرمانش داده بودند "اقْرَأْ "،  سال‌ها می‌گذشت. و حال آخرین صداها در حال رسیدن به سکوت.

ندا دادند: « طه،  "رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ" فرمان داده است که این حج را باید خود سالار و هادی شوی، که این حج آخر تو خواهد بود؛ آخرین باری که در زیر آسمان زمین، ذراتت، جملگی، در چرخش هفتگانه گواهی خواهند داد "لا إله إلا الله". زین پس، میقات در عرش است؛ که "اله العالمین" تو را نزد خویش خوانده است. موعود نزدیک است؛ میقات نزدک‌تر. پس، آن‌چه از تعالیم و الهیات مانده است، از مِهر و قهر اعمال، به امتت بیاموز. »

 

محمد تسلیم فرمان حق، مُحرم شد، احرام بست و "لک لبیک" بر زبان وجوارح جاری ساخت؛  آن‌چه فرمانش داده بودند را یکی یکی انجام داد تا حجش کامل گشت. و تمام.

 

راه ِ مدینه را در پیش گرفت. در غدیر خم، سرزمینی که راه به چهار سرزمین دیگر می‌سپرد؛ نقطه‌ای که زائران را یکی می‌کرد و به مکه می‌رساندشان تا جملگی مَحرم شوند و بندگی را در چرخش ذکر گویانشان به جا بیاورند، دوباره خواندند او را: « حبیب،  بایست و به امتت فرمان ده جمع شوند و " بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ "؛ نبأ العظیم را. »

 

محمد، امت را فرخواند، جملگی گردش جمع شدند. دل آنان که نفس در گرو نور الهی داشت، گواهی می‌داد که خبری در راه است. خورشید که گواهی به وقت نماز داد، محمد امام شد و جماعت ِ نماز برگزار. سلام که داد، بالا رفت."شمسی" شد در آسمان غدیر. لب به سخن گشود. فرمود: ای مردم، آگاه باشید که "لوح محفوظ" و اهل بیتم را هرگز جدایی نخواهد بود تا آن هنگام که قیامت برپا شود و کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.(چشم  سمت علی چرخاند) و از او گفت؛ از علی، از " نبآ العظیم"، از "صراط المستقیم"، از "النجم الثاقب"، از "یمین"؛ گفتشان که علی منتخب پرودگار است، دشمنی او، دشمنی خداوند است؛ تکذیبش، غضب الهی. منکرش را نه بخشایش است، نه راه توبه. راهش، راه حق است و خود مومن به راه حق؛" هُوَ الَّذِی یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ وَ یَعْمَلُ بِهِ ". پس، رو به سمت او باشید و از پی او. بعد، انگشت سمت آسمان برد و محبوب را شاهد گرفت که مومن به فرمانش بوده و بر خواست اله تعظیم کرده، قامت بسته و سلام داده است.


و دست علی را در دست گرفت و به سمت آسمان برد و رو به جمع فرمود: " ألَسَتُ أَوْلَی‌ بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ "؟ پاسخش دادند: "اللهم بلی". پس " مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ". امروز، از برایتان، دین کامل گشت، نعمت تمام، و اسلام دینتان؛ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإسْلامَ دِینًا.

***                                                                                                      

و علی، آقای فاطمة و پدر حسن و حسین همان "خبر بزرگ" است، همان "هنگامه‌ی عظیم"، همان "نبأ العظیم" که از او می‌پرسدند و در او اختلاف می‌کردند. که از قول حیدریاش:« برای خدا آیه و خبری بزرگتر از من نیست.» و نبود و...نبود...



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۰۱
النجم الثاقب

نظرات  (۲)

۰۳ آبان ۹۲ ، ۰۹:۲۴ ...پنجره فولاد
جمعه ک میشود بیشتر...
انگار میرسم ب الذین هم فیه مختلفون....................
...
غروب ک میشود...
زیرلبم میگویم..
کلا ..کلا سیعلمون..
آقا..
آقا

همین ذکر اگر یادم بماند نجات پیدا میکنم

یا علی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی