۲۴ آبان ۹۲ ، ۰۰:۱۰
چه دیدهای تو شمع...؟
دو تا شمع کوچک روشن کرده بود ُ برای خودش شام غریبان گرفته بود...
نور شمعها، هر دو چرخیده بودند ُ دستشان را کشیده بودند سمت قبله...
:
:
یا حبیب:
ـ دیدید طفل خورد مادرش را میبیند دستهایش را دراز میکند سمت مادرش؟ که در آغوشش بکشد؟ همان طور...
۹۲/۰۸/۲۴