۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۱۸
پر...واز...
یکبار هم آدم برود
از این کولیهایی که "بیا فالت بگیرُم" دنبالت راه میافتند تا از
لابلای خطوط کف دستت هر چه "محمد" و "مرجان" و "بخت"
و "بدبخت" و بود و نبود را بکشند بیرون بگذارند کف دستت تا امروزت را به
هر بدبختی به فردا برسانی، بپرسد: « نِگا ننه، کف دستُم ببین. ببین آقای مو
کجان ِ؟ کی میاد خُ؟ اصاً عمر مو قد میده تا او وقت یا نه؟»
:
:
پ.ن:
ـ آقا
ببین مامان طوبی و عباس و خاله طاهره و محمد جان یکی یکی چشم انتظار تو رفتند و تو
هنوز که هنوز است نیامدهای...پری جان هم دارد میمیرد تازه...
ـ من خواب دیده ام
که کسی میآید/ .../ و کور شوم / اگر دروغ بگویم... ( فروغ جان(
:
:
۹۳/۰۶/۰۱
سلام رفیق
حرفهایتان بوی پاییز میدهد...
فقط با امدن ایشان آقاس که همه جا بهار میشه حتی حرفهای شما ...