آه...
[ امان از دل ِ آهوی ِ دور افتاده از حرم...
:
:
زانوانش میلرزند سخت...
.
.
[ امان از دل ِ آهوی ِ دور افتاده از حرم...
:
:
زانوانش میلرزند سخت...
.
.
وقتی بلیط رفتنت به "مشهد" توی کنسلیهای آخر وقت درست میشود...
.
.
یا حبیب: هنوز هم قصهی "آهو و پناه" پابرجاست آقا؟
آدم توی غرب ثروت ِ شرق را ندارد. آدم توی دلش و چشمش یک زخمی دارد که همیشه ی خدا تازه است و خون پس میدهد؛
که غرب حرم ندارد و غربی که حرم نداشته باشد یعنی پناه ندارد، یعنی آهو حتما شکار میشود میمیرد، یعنی هیچی ندارد...هیچی...ن.د.ا.ر.د...
یا حبیب: آه...؛
[ غریب بود، کسی را نداشت برود عید دیدنیاش. کسی هم او را...
گوشی تلفن را برداشت و گرفت: ۹۸۵۱۱۲۰۰۳۳۳۴ +
به صحن که وصل شد، بی صدا اشک ریخت. آخرش گفت: آقا، تماس گرفتم عید رو تبریک بگم. ولایت
پدرتون مبارک باشه...
و...قطع کرد.
یا حبیب: یا ضامن آهو...
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین
[ آدم،
لباس آهو بپوشد،
قصد حرم آقا کند...
مثلا...
:
:
یا حبیب: ...